English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
swab hitch U bend sheet
Other Matches
swab U ساییدن
swab U جاروب
swab U اسفنج زمین شویی لوله پاک کن
swab U سنبه جراحی گردوخاک گرفتن
swab U زدودن پیچیدن
swab U کف شوی وسیله نظافت سمبه مویی
swab U سنبه زدن
swab U باکهنه اب چیزی راکشیدن
swab U پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
swab U تاب خوردن
swab U راداس
to swab up U باکهنه خشک کردن
to hitch U اوتو استاپ زدن
hitch up U خفت زدن به
hitch up U اسب را یراق کردن
to hitch U سرجاده ایستادن و با شست جهت خود را نشان دادن
There is a hitch somewhere. U یک جای کار گره خورده است
hitch and go U نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
to hitch U مجانی سوار شدن
hitch U پیچ وخمیدگی
hitch U هل دادن
hitch U بستن
hitch U گیر
hitch U انداختن
hitch U مانع محظور
hitch U بند
hitch U اتصال
hitch U اویختن
hitch U خفت
hitch U گرفتاری
hitch U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitch U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitch U تکان دادن
towing hitch U حالتاتواستاپزدن
hitch-hikes U اتواستاپ زدن
hitch-hikes U مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hiked U اتواستاپ زدن
hitch-hiked U مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hiking U اتواستاپ زدن
cow hitch U گروهگاوی
hitch pin U سوزنگره
hitch-hiker U کسیکهدرسرجادهباانگشتشصتخودتقاضایماشینمیکند
There is a hitch in this project. U این طرح یک جایش گیر دارد
hitch-hiking U مفتی سوار ماشین کسی شدن
last-minute hitch U گیریی در لحظه آخر
hitch-hike U اتواستاپ زدن
hitch-hike U مفتی سوار ماشین کسی شدن
half hitch U نیم خفت
half hitch U نیم گره
half hitch U گره نیم خفت
clove hitch U نوعی گره
clove hitch U گره دو خفت
clove hitch U گره کشتی بان
buntline hitch U گره حلقه
blackwall hitch U گره قلاب
hitch kick U شوت قیچی
hitch kick U پرش طول با دو گام برداشتن درهوا و دست بالای سر
hitch tie U گره اویزان
timber hitch U گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
timber hitch U گره تیر
clove hitch U بند دو خفت
rolling hitch U گره سه خفت
midshipman's hitch U گره دانشجو
marlinespike hitch U گره درفش
marline hitch U گره ننوmarlin
hitch tie U گره شستی
hitch one's wagon to a star <idiom> U دنبال هدف رفتن
basket hitch tie U گره اویزان دو خفتی
to hitch a lift [ride] from somebody U سواری شدن [در خودروی کسی]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com